بهار ۹۴
دختر گلم و دوست عزیزش روناک خانم اینم از روز 13 به در که پسرعمو سیاوش آمده بود شمال مرسانا کوچولوی بابا مرسانا و ملیکا خانم دختر کوچولوی من یاد ایام کوچولوی افتاده ای وروجکای شیطون شب مهمونی بابا سهراب که خانواده ولی پور دعوت بودند دریا و ساحل دو یار جاودانه باید آموخت دوستی را از ساحل دریا ای موج سر به صخره ی ساحل بزن ،برو عمریست آب از سر دریا گذشته است ...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
20:32
زمستان 93 و سفر مرسانا خانم به مشهد
اینم از مرسانا خانم گل که واسه خودش آتلیه راه انداخته ! عروسکهای دختر گلم که همشون رو داره شام میده اولین سفر دختر کوچولوی ما با قطار به مشهد مقدس در این روزهای سرد و یخبندان ورود دختر گلم برای اولین با به مرقد مطهر آقا امام رضا اینم از شب عقد کنان خاله بهشته چه گلهای خوشکلی برای عقد خاله بهشته گرفته مرسانا خانم دخترمون تو باغ وحش مشهد چقدر هیجان زده ای بابا اینم تو صحن رضوی اینم چنتا عکس زیبای دیگه تقدیم به دوستداران مرسانا جان ...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
1:03
پاییز دختر کوچولوی ما
مرسانا خانم لباس عروس پوشیده ضمن اینکه تولدشم نزدیکه عروسک کوچولی ما چه می خندی ! دختر گلم با هم رفته بودیم شهر بازی و از اسباب بازیهای اصلا پایین نمی آمدی ان شا الله همیشه خندون باشی و دندوناتم تولی نخوره بابا دختر خواب آلوی من تازه بیدار شدی فدات بشم عزیزم وقتی لباسهای ناز می پوشی می شی مثل عروسک ها بابا و چقدر زیباست خنده های با معنی تو وروجکم همییشه از دست تو باید میز و تلویزیون رو تمیز کنیم چون جای انگشتات روش میمونه چقدر با دقت تلویزیون می بینی دختر گل ما عجب گوسفندی داری بابایی چقدر سوارش میشی کمرش رو می شکنی یا بابا وقتی ...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
11:15
اولین تابستان کوچولوی ما
مرسانا جون در اولین تابستان زندگی زیباش دختر گل ما آمده به زمین کشاورزی پدر بزرگ چقدر زیبا اولین تجربه زندگی دختر گلم از بهترین برنج دنیا همیشه خندان و شاد باشی دختر گل من کوچولوی ما به چی فکر می کنی دختر گلم چه زیباست طبیعت زیبا و برنج فریدون کنار همیشه برای تماشای تلویزیون و شیطنت های کودکانه میای اینجا مخفی می شی عزیزم این روز روزی بود که عزیزم شیر خوردن رو ترک کرد با مامانی رفته بودیم به باغ رز وروجک چقدر دکمه شاسی منشی رو زدی و این بیچاره ها رو سر کار گذاشتی بابا اینم عکس با آوین جون ای شیطونا عزیز مامان و بابا چقدر از فعالیت خسته شدی&n...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
22:42
بهار 93 قسمت دوم سفر مرسانا گلی
دختر کوچولوی ما مرسانا خانم در زمین های کشاورزی دخترم با این عینک دودیش مرسانا جون روستای زیبای ماسوله و مرسانا خانم که آمده به اینجا وقتی کوچولوی ما در حال جستجو در روستای ماسوله هست یکی از زیبا ترین نقاطی که خانواده ما در طول زندگیشون رفتند همین جا بوده واقعا جاتون خالی روستای ماسوله مرسانا خانم در اطلاق کوچولوی که ما اجاره کرده بودبم دوچرخه قشنگت روستای ماسوله و دختر کوچولوی ما وقتی رسیده بودیم خیلی خسته بود کوچولوی ما باید خیلی مراقب این کوچه های شیب دار باشه ...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
21:29
مرسانا خانم بهار 93
شیراز بهار سال 1393 مرسانا کوچولو با خانواده اومده مسافرت فداش بشم دختر گلم . دختر اولین بار آمده حافظ و شیراز ا عزیزم مرسانا جان کوچولوی بابا کنار دریا چقدر خنده های کوچولوی ما زیباست . مرسانا جون تو حیاط خونه . پارک لاله فریدون کنار مرسانا خانم وقتی دخترم با لب تاپ کار می کنه و می خواهد از وبلاگش دیدن کنه دخترمون همیشه دوست داره از مبل و صندلی ها بالا بره عزیزم کوهنورده عکسهای تو راه شیراز بوشهر دختر کوچولوی ما در قلعه چالشتر بابایی رفتی بالای گاری و به ما می خندی اینم...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
22:13
مبعث رسول اکرم
مرسانا خانم برای دومین در کنار قوهای وحشی به همراه بابا دختر نازم در کنار ماهیگیرای عزیز صبح روز مبعث رسول این نرگس شیرازی تو حیاط ما وقتی بوش می کنی احساس خیلی خوبی داری . اینم از بابا مرتضی که همیشه در پی جمع و جور کردن وبلاگ دختر کوچولوشه اینم از خانوم کوچولو که بردیمش پالم برای تفریح وای که چقدر شیطونی بابا ...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
17:14
بدون عنوان
محرم 92
تا کرب و بلا هست ، زمین را عشق است آه دل همواره غمین را عشق است هر چند که هیچ است همه ارزش ما مجنون حسینیم ، همین را عشق است هردم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله ، یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است ، این زن صدایش آشناست ، ای وای بر من زینب است..! حسین یعنی زیبایی، مگر می شود با زیبایی همراه و همسایه بود و زیبا نشد. دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است؟ / چون قبله ی دل پیکر صد چاک حسین است دانی که چرا چوب شود قسمت آتش؟ / بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است دانی که چرا آب فراتست گل آلود؟ / شرمنده زلعل لب عطشان حسین است دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش / یعنی ...
نویسنده :
لیلا و مرتضی
2:31